اشارهای به چالش سیاستگذاری نوآوری فناورانه در ایران
تفاوت بین سطح استاندارد زندگی یا رفاه در کشورهای مختلف دنیا بسیار زیاد است. در سال 1997 متوسط درآمد سالانۀ مردم آمریکا 29000 دلار و در همین سال متوسط درآمد سالانۀ مرم مکزیک و نیجریه به ترتیب 8000 و 900 دلار بوده است. این تفاوت فاحش در درآمد متوسط مردمان یک کشور در شاخصهای مختلفی که کیفیت زندگی را نشان میدهند، منعکس میشود. شهروندان با درآمد بالا در مقایسه با شهروندان کشورهایی با درآمد متوسط و اندک، از تلویزیون بیشتر، تغذیه و بهداشت بهتر، و امید به زندگی بیشتری برخوردارند.
اختلاف وسیع در سطح استاندارد زندگی کشورها در طول زمان نشان دهندۀ چیست؟ تقریباً اختلاف در سطح استاندارد زندگی کشورها با اختلاف در سطح بهرهوری آن ها همراه است. منظور از بهرهوری مقدار تولید کالاها و خدمات هر نفر ساعت نیروی کار است. در کشورهایی که هر نفر ساعت نیروی کار کالاها و خدمات بیشتری تولید میکند، بیشتر مردم از زندگی با سطح رفاه و استاندارد بالا برخوردارند. در کشورهایی که بهرهوری کمتر است، بیشتر مردم زندگی را به سختی میگذرانند. به همین ترتیب، نرخ رشد بهرهوری یک کشور، نرخ رشد درآمد متوسط آن کشور را تعیین میکند. به عبارت دیگر رابطهای دو سویه میان درآمد و بهرهوری وجود دارد؛ افزایش بهرهوری موجب افزایش درآمد و افزایش درآمد نیز موجب سرمایهگذاری در بهرهوری میشود و در کل نیز هر دو موجب افزایش سطح رفاه خواهند شد.
ارتباط اساسی بین بهرهوری و سطح استاندارد زندگی بسیار ساده ولی دور از دسترس است. اگر بهرهوری علت اولیه و اصلی تعیین کنندۀ سطح استاندارد زندگی است، بنابراین سایر عوامل باید در درجۀ دوم اهمیت قرار داشته باشند. مثلاً طی قرن گذشته تلاشهایی انجام شده تا به وسیلۀ تعیین حداقل دستمزد کارگران و توجه بیشتر به اتحادیه های کارگری، بهرهوری افزایش یابد.
امروزه در اقتصاد نوآوریهای فناورانه به عنوان محرک اصلی رشد اقتصادی کشورها و در نتیجه بهبود سطح رفاه در نظر گرفته می شوند. این گونه نوآوریها به دلیل تأثیر واضح و مثتبی که بر رشد درآمد و اشتغال دارند(همانند نوآوری محصول) و یا به دلیل تأثیر مبهم و نامشخصی که از طریق کاهش قیمتها بر بهبود بهرهوری میگذارند(همانند نوآوری فرآیند) موجب رشد اقتصادی و بهبود سطح رفاه کشورها خواهند شد(ریاحی و قاضینوری، 1392، 8-7).
ارتباط بین بهرهوری و سطح استاندارد زندگی کاربردهایی وسیع در سیاستهای بخش عمومی دارد. وقتی به این موضوع میاندیشیم که سیاستها چگونه بر سطح استاندارد زندگی اثر میگذارند در واقع باید به یک پرسش کلیدی پاسخ دهیم: «سیاستها چگونه توانایی ما را در تولید کالاها و خدمات افزایش میدهند؟» یا به عبارت امروزین، سیاستهای دولت چگونه نوآوری را تحریک میکند. به منظور افزایش سطح رفاه و استاندارد زندگی، سیاستگذاران باید از افزایش مهارت و دانش کارگران، بهبود ماشینهای مورد نیاز جهت تولید کالا و خدمات، دسترسی به بهترین فناوری موجود، حمایت از شرکتهای دانشبنیان در مرحله تولد و افول و نیز سرمایهگذاری در دانشهای پایه به منظور ارتقای بهرهوری، مطمئن شوند. اما آنچه سیاستهای دولتی را دچار مشکل میکند مسئله بودجه است. به عبارت دیگر کسری بودجه مانع اثربخشی سیاستهای نوآوری و بهبود بهرهوری خواهد شد. توجه بیش از حد به مشکل کسری بودجه به علت اثر منفی آن بر روی بهرهوری است. وقتی دولت با کسری بودجه مواجه میشود، ناگزیر است از طریق استقراض و بازارهای مالی به تأمین کسری بپردازد. وقتی دولت برای تأمین مالی کسری بودجه اقدام به استقراض میکند، مقدار منابع مالی در دسترس سایر متقاضیان را کاهش میدهد. بنابراین کسری بودجه باعث کاهش سرمایه گذاری در سرمایههای انسانی(آموزش دانشجویان) و سرمایههای فیزیکی(تأسیس کارخانهها و شرکتهای دانشبنیان از سوی بخش خصوصی و یا پژوهشگاههای دانشهای بنیادی از سوی بخش عمومی) میشود. کاهش سطح سرمایهگذاری امروز به معنای کاهش بهرهوری و نوآوری در آینده است، به این ترتیب کسری بودجه دولت نیز موجب کاهش نوآوری و رشد اقتصادی، رفاه و سطح استاندارد زندگی میشود(منکیو، 1388، 16-15).
به گفته وزیر اقتصاد در سال 95، که میزان بدهی دولت را مبلغی بین 600 تا 700 هزار میلیارد تومان اعلام کرد، یکی از چالشهای اصلی سیاستگذاری نوآوری فناورانه و افزایش سطح رفاه در ایران، مسئله کسری بودجه دولت است. به این ترتیب بازنگری در شیوههای تعیین بودجه دولتی(به عنوان مثال جایگزینی بودجه ریزی بر مبنای صفر به جای بودجه ریزی تدریجی)، اصلاح فرهنگ مصرفگرایی در سازمان های بخش عمومی، توجه به نوآوری در ارائه خدمات دولتی(که موجب کاهش هزینه تمام شده برای دولت می شود)، خصوصیسازی و ... از ضروریات رسیدگی به مسئله کسری بودجه و در نتیجه توجه و اهتمام به امر سیاستگذاری نوآوری و افزایش سطح رفاه در کشور میباشند.
نظرات (۰)