این کتاب تلاشی است برای شناخت از خویش و زمانه و آنچه همه با آن مواجهیم. شبکهای از فناوریها و دانشهایی که ما را در میانه خود محاصره کردهاند و مسلّمات و مفروضات خود را هر روز و هر ساعت در قامتی نوین به ما عرضه میکنند. در حدیثی شریف آمده است: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس» که مراد آن است انسان آگاه به زمانه، در بحرانهای آن فرو نمیرود. اکنون پرسش این است که ما تا چه اندازه زمانه خود را میشناسیم و این شناخت تا چه اندازه ما را از فروافتادن به لوابس نجات داده است؟ و آیا اساساً احساسی از فرورفتن در بحرانی داریم یا نه؟ آیا همه چیز به خوبی پیش میرود یا حوادثی در محیطزیست، اخلاقیات، معماری، باورها و … ما در حال رخداد است؟ ما به عنوان مسلمان چگونه تغییراتی را نسبت به نسلهای پیش از خود داشتهایم؟ مبنای این تغییرات چه بوده است؟ آیا جهت و هدف آن تغییرات، با جهت و هدف کلی قواعد دینیمان یکسان بوده است؟
ما مسلمانان در فضایی زندگی میکنیم که آکنده از پیامدهای علم و فناوری مدرن است. از طرف دیگر خودمان هم دارای فرهنگ، باور و دین خاصی هستیم. در یکی دو سده گذشته تبیین این موضوع که نوع مواجهه نظام معرفتی و هستیشناسی دینی ما با آنچه از علم و فناوری مدرن بر ما وارد شده چگونه است، به شیوههای مختلف صورت گرفته و از تطابق کامل تا تضاد کامل سخن گفته شده است. اما آنچه در این کتاب مهم مینماید، این است که دو نماینده از دو کشور با سابقه تمدنی و فرهنگی اسلامی که اتفاقاً هر دو در خارج از کشور خود میزیند و در سطوح بالای دانشگاهی و سنتی هم تحصیل کرده و از طرف دیگر تأملاتی جدی هم نسبت به سپهر معرفتی اسلامی خود داشتهاند، در برابر هم نشستهاند تا به واکاوی علمی، فلسفی و دینی مواجهه اسلام و جوامع اسلامی با علم و فناوری مدرن بپردازند. این واکاوی، حوزههای مهم و تأثیرگذاری از علم محض مانند فیزیک، زیستشناسی و نیز معماری و هنر و فلسفه و هستیشناسی را در بر میگیرد و از بحرانهایی که با پذیرش بی چون و چرای آنها در جوامع بشری و اسلامی پدید آمده، پرده بر میدارد. در نهایت نیز راهحل و پیشنهادهای نگرش سنتگرا(به مفهوم خاص جریان سنتگرا) به این بحرانها داده میشود (برگرفته از مقدمه مترجم).
نظرات (۰)