تایتل قالب
تلاشی در راستای رشد اقتصادی نوآوری محور با رویکرد خط مشی گذاری نوآوری


۹ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است


مقاله «سیاست نوآوری؛ چیستی، چرایی و چگونگی» (Innovation policy: What, Why and How) که توسط دو تن از نظریه پردازان مطرح عرصه سیاست نوآوری، ادلر و فاگربرگ، نوشته شده است به سه سؤال کلیدی چیستی، چرایی و چگونگی سیاست نوآوری پاسخ می‌دهد. در بخش چیستی منظور از سیاست نوآوری بیان می شود. در بخش چرایی نظریه های پشتیبان سیاست نوآوری مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد و در بخش چگونگی، به چگونگی پیاده سازی سیاست های نوآوری پرداخته می شود.

بخش چیستی، سیاست نوآوری را به معنی سیاست‌های مؤثر بر نوآوری -شامل گستره‌ای از سیاست‌های (و ابزارهای سیاستی‌) مختلف که در زمان‌های گوناگون، با انگیزه‌های متفاوت، و تحت عناوین مختلف، از جمله به طور روزافزون، سیاست نوآوری معرفی شده‌اند- تعریف می‌کند. در واقع، بسیاری از آنهایی که امروزه سیاست نوآوری نامیده می‌شوند در گذشته تحت عناوین مختلفی نظیر سیاست صنعتی، سیاست علم، سیاست پژوهش یا سیاست فناوری بوده‌اند. در ادامه با تقسیم سیاست های نوآوری به سیاست های مأموریت گرا، اختراع گرا و سیستم گرا به توصیف هر یک از آنها می پردازد.

سیاستهای مأموریت‌گرا، سیاست هایی هستند که هدف‌شان ارائۀ راه‌حل‌های جدید (که در عمل مؤثر واقع می‌شوند) برای چالش‌های خاصی است که در دستورکار سیاسی هستند. از آنجایی که راه‌حل پیشنهادی می‌بایست در عمل مؤثر واقع شود، سیاست‌گذاران موظف‌اند که هنگام طراحی و پیاده‌سازی سیاست تمامی مراحل فرآیند نوآوری را در نظر بگیرند (رویکرد گسترده). سیاست‌‌گذاران سال‌ها چنین سیاست‌هایی را تحت عناوین مختلف برای اهداف دفاعی اتخاذ کرده‌اند.

سیاست‌های اختراع‌گرا تمرکز محدود‌تری دارند، به این معنی که روی مرحله تحقیق‌ و ‌توسعه/اختراع تمرکز می‌کنند، و امکان بهره‌برداری از اختراع و انتشار آن را در اختیار بازار قرار می‌دهند.

سیاست‌های سیستم‌گرا از منشأ و کانون جدیدتری هستند، و همچنان که این اصطلاح نشان می‌دهد، روی ویژگی‌های سطح سیستم، همانند درجه تعامل میان بخش‌های مختلف سیستم؛ میزان نیاز برخی از اجزای حیاتی سیستم به بهبود؛ یا قابلیت‌های بازیگران مشارکت‌کننده تمرکز می‌کنند.

بخش چرایی به تبیین نظریه های پشتیبان سیاست نوآوری می پردازد و عنوان می کند علی رغم آن که سیاست نوآوری (به معنی سیاست های مؤثر بر نوآوری) پیش از نظریه های پشتیبان آن وجود داشته است، امّا این نظریه ها به تحلیل سیاست های نوآوری و مشروعیت بخشی به آنها کمک می کنند. 

اولین نظریه پشتیبان، رویکرد شکست بازار به سیاست نوآوری است. هر چند که بر اساس نتایج تحقیقات شرکت رند آمریکا در دهه های پس از جنگ جهانی دوم مهم ترین منبع نوآوری خلق دانش جدید معرفی گردید، امّا به علت عمومی بودن کالای دانش و تخصیص نیافتن مزایای اقتصادی خلق دانش جدید به شرکت های مخترع، سرمایه گذاری در تولید دانش بنیادین برای شرکت ها مزیت اقتصادی نداشته و دولت ها موظف به سرمایه گذاری عمومی در خلق دانش جدید (از نگاه این رویکرد، نوآوری) می باشند. این نگاه منجر به خلق مدل خطی به توسعه نوآوری شده است.

دومین نظریه پشتیبان، رویکرد نظام نوآوری به سیاست نوآوری است. در این رویکرد، محیط به عنوان یک منبع توانمندساز برای نوآوری تلقی می شود. در واقع، تحقیقات تجربی این دسته نوآوری را پدیده ای تعاملی می دانند که به شدت به توانایی بنگاه ها برای ارتباط و تعامل با دیگر بازیگران نظام نوآوری وابسته است. از این رو سیاست های نوآوری در این دسته از این قبیل تعاملات حمایت و پشتیبانی می کنند.

نظریه سوم، رویکرد وابستگی به مسیر است. دغدغه اصلی سیاست های نوآوری مربوط به نظریه وابستگی به مسیر، برقراری تعادل میان خلق و انتخاب تنوع است. در واقع هر چند که منبع رشد اقتصادی بلندمدت خلق تنوع است، امّا فرآیندهای انتخاب نیز با حذف راه حل هایی که امید کمی به آنها هست به کارایی مورد نظر کمک می کنند.

در قسمت چگونگی به بررسی ابزارهای سیاست گذاری نوآوری، اندازه گیری تأثیر آنها و چگونگی حکمرانی و پیاده سازی سیاست های نوآوری پرداخته می شود.

در پایان مقاله نیز، آموزه های عملی برای تدوین سیاست های نوآوری توصیف و تبیین شده است. این آموزه ها به شرح زیر است؛

اولاً، نوآوری در درجه اول در مورد تولید ایده‌های جدید، که سیاست‌های علم و پژوهش بر آن تمرکز داشتند، نیست بلکه نوآوری تلاشی برای بهره‌برداری عملی از ایده‌ها به منظور افزایش رقابت‌پذیری و پاسخ به مشکلات یا چالش‌های بوجود آمده است.

ثانیاً، به منظور دگرگون ساختن اقتصاد و مقابله با چالش‌های اجتماعی از طریق نوآوری، سیاست‌گذاران به تنظیم ابزارهای خود نیاز دارند. به عبارت دیگر، تأکید صرف بر ابزارهایی نظیر یارانه های تحقیق و توسعه کافی نبوده و باید به خرید دولتی نوآوری و مقررات نیز توجه شود.

ثالثاً، همانطور که کارآفرینان متعددی این مسیر پرفراز و نشیب را پیموده‌اند، سخت‌ترین چالش نوآوری جان سالم به در بردن از "دره مرگ"، یعنی مرحله میان تولید ایده و بهره‌برداری از آن می‌باشد. بنابراین، سیاست نوآوری مؤثر در همان حال که به منظور حل مسئله به رویکردهای مختلف اجازه همکاری و رقابت می‌دهد ‌نیازمند آن است که از آزمایش، پیاده‌سازی و بهره‌برداری نیز، به ویژه در مراحل اولیه حمایت کند.

چهارمین نکته این است که نوآوری به فعالیت‌های دانش‌بنیان (یا فناوری پیشرفته) یا صنایع تولیدی محدود نمی‌شود، بلکه نوآوری می‌تواند در تمامی بخش‌های جامعه، برای مثال صنایع خدماتی، صنایع خلاق، و بخش عمومی یا در قالب نوآوری اجتماعی به عنوان نیروی قدرتمند تغییر عمل کند. بنابراین سیاست نوآوری نباید به یک وزارتخانه یا سازمان حکومتی واحد اختصاص یابد. مسلماً تمام وزارتخانه‌ها (و تمام سطوح دولت) باید جویای آن باشند که چگونه نوآوری-و سیاست نوآوری- توانایی آنها در اجرای تعهدات‌شان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

سرانجام، توسعه سیاست‌های نوآوری مؤثر، نیازمند درک عمیقی از زمینه آن است. به عنوان مثال نظام‌های ملی نوآوری که سیاست‌ها در آن معرفی می‌شوند باید به خوبی شناخته شوند.

 

 



محمدعلی صادقی کیا ۹۷-۱۰-۲۸ ۰ ۱ ۱۰۵۶

محمدعلی صادقی کیا ۹۷-۱۰-۲۸ ۰ ۱ ۱۰۵۶



اشاره‌ای به چالش سیاست‌گذاری نوآوری فناورانه در ایران


تفاوت بین سطح استاندارد زندگی یا رفاه در کشورهای مختلف دنیا بسیار زیاد است. در سال 1997 متوسط درآمد سالانۀ مردم آمریکا 29000 دلار و در همین سال متوسط درآمد سالانۀ مرم مکزیک و نیجریه به ترتیب 8000 و 900 دلار بوده است. این تفاوت فاحش در درآمد متوسط مردمان یک کشور در شاخص‌های مختلفی که کیفیت زندگی را نشان می‌دهند، منعکس می‌شود. شهروندان با درآمد بالا در مقایسه با شهروندان کشورهایی با درآمد متوسط و اندک، از تلویزیون بیشتر، تغذیه و بهداشت بهتر، و امید به زندگی بیشتری برخوردارند.


عنوان کامل کتاب “دولت کارآفرین؛ نقد اسطوره‌های بخش خصوصی در مقابل بخش عمومی” است.

کتاب حاضر به بررسی نقش دولت در نوآوری و رشد اقتصادی می‌پردازد و بی­‌شک یکی از مهم‌‏ترین کتاب‏‌هایی است که در این زمینه در سال‌های اخیر منتشر شده است. این کتاب تحسین‌­های مجلات معتبری مانند فایننشیال تایمز و اکونومیست و اندیشمندان سرشناسی مانند ریچارد نلسون و دنی رودریک را برانگیخت و با استقبال جامعۀ دانشگاهی و سیاست‏‌گذاران روبه‏‌رو شد.

نویسندۀ کتاب به‏ خوبی شرح می‌دهد که مکانیسم بازار به‏ تنهایی قادر به ارتقای نوآوری نیست و همکاری بخش خصوصی و دولت در این میان ضروری است. مازوکاتو همچنین نشان می‌دهد که حتی در زمانی که بحث جادوی بازار از سوی آمریکا در سطح جهان تبلیغ می­‌شده است دولت این کشور در اقتصاد نقش فعالی ایفا می‌کرده است. با توجه به این مسئله کتاب حاضر برای اندیشمندان و سیاست‏‌گذاران ایرانی حاوی نکات ارزنده‌­ای است و نشان می­‌دهد تنها با تکیه بر مکانیسم بازار و خصوصی‌سازی نمی­‌توان به رشد اقتصادی دست یافت.

در مجموعۀ «توسعه و اندیشه» که کتاب حاضر سومین اثر آن است، تلاش خواهد شد مکاتب مختلف اقتصادی از جمله اتریشی، نهادی، مارکسیستی، شناختی و رفتاری معرفی شود و مورد بحث قرار گیرد و موضوعات مختلفی مانند عدالت، آزادی، توسعه، کارآفرینی، اقتصاد دانش‏‌محور، مباحث بازار پول و سرمایه، نقش دولت در توسعه و غیره از نگاه این مکاتب بررسی شود.

همچنین جهت مشاهده ویدئوی مربوطه می‌توانید به این لینک با عنوان “دولت سرمایه‌گذار، مخاطره‌جو، نوآور” مراجعه کنید.


مدتی است که پزشکی درحال تعویض جایگاه خود با مهندسی است. آیا پزشک ما در آینده یک هوش مصنوعی خواهد بود؟

در نشست سالانه "انجمن تحقیقات سرطان" آمریکا، محققان گوگل از نمونه اولیه یک میکروسکوپ "واقعیت افزوده"(AR) رونمایی کردند که با استفاده از الگوریتم‌های "هوش مصنوعی" AI سلول‌های سرطانی را تشخیص می‌دهد.


انسان‌ها همواه در زندگی خود درگیر مبادله می‌­باشند. آنها هنگامی که کالاها و خدمات مورد علاقۀ خود را انتخاب می‌کنند مجبور می‌شوند کالاها و خدمات دیگری که آنها هم مورد علاقه‌شان می باشند را از دست بدهند. به عبارت دیگر تصمیم‌گیری مستلزم تعویض یک هدف با هدف دیگر است.


پیشینۀ نوآوری در جوامع مختلف بشری به قرن­‌ها قبل باز می­‌گردد. جایی که انسان همواره درگیر ایده‌­ها، محصول‌­ها و روش­‌های جدید برای پاسخ­گویی به نیازهای فردی و اجتماعی خود بوده است. شومپیتر در سال 1950 مدعی شده بود که سازمان­‌ها برای تجدید ارزش دارایی‌­هایشان باید دست به نوآوری بزنند. با این حال، در دهه­‌های اخیر به دلیل پیچیدگی روابط، جهانی‌شدن و رقابت روزافزون و بدون بازگشت در عرصه­‌های اقتصادی، نوآوری از دیدگاه اقتصاددانان و سیاست­‌گذاران، ارزش ویژه­‌ای پیدا کرده و به عنوان عامل کلیدی تولید ثروت، توسعۀ اقتصادی، خلق ارزش و مزیت رقابتی پایدار، عامل حیاتی زنده­‌ماندن و رشد شرکت­‌ها و نیز پاسخگویی به بخشی از چالش‌­های اجتماعی شناخته شده است. به بیان دیگر آنچه به نوآوری ارزش و اهمیت خاص بخشیده، توان آن در سرعت‌­بخشی به توسعه اقتصادی و اجتماعی است.


این کتاب تلاشی است برای شناخت از خویش و زمانه و آنچه همه با آن مواجهیم. شبکه‌ای از فناوری‌ها و دانش‌هایی که ما را در میانه خود محاصره کرده‌اند و مسلّمات و مفروضات خود را هر روز و هر ساعت در قامتی نوین به ما عرضه می‌کنند. در حدیثی شریف آمده است: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس» که مراد آن است انسان آگاه به زمانه، در بحران‌های آن فرو نمی‌رود. اکنون پرسش این است که ما تا چه اندازه زمانه خود را می‌شناسیم و این شناخت تا چه اندازه ما را از فروافتادن به لوابس نجات داده است؟ و آیا اساساً احساسی از فرورفتن در بحرانی داریم یا نه؟ آیا همه چیز به خوبی پیش می‌رود یا حوادثی در محیط‌زیست، اخلاقیات، معماری، باورها و ما در حال رخداد است؟ ما به عنوان مسلمان چگونه تغییراتی را نسبت به نسل‌های پیش از خود داشته‌ایم؟ مبنای این تغییرات چه بوده است؟ آیا جهت و هدف آن تغییرات، با جهت و هدف کلی قواعد دینی‌مان یکسان بوده است؟


یک سؤال کلیدی که پیش روی کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه وجود دارد این است که آیا بخش عمومی به منظور بهبود پایگاه علمی و فناوری کشور، باید تأمین مالی تحقیقات و اجرای سیاست‌ها را بر عهده داشته باشد؟ خط­‌مشی علم، فناوری و نوآوری مدعی توسعۀ محیطی اجتماعی و اقتصادی است که این محیط منجر به تولید هر چه بیشتر علم و فناوری می‌شود و تجاری‌سازی چنین پیشرفت­‌هایی را نیز از طریق نوآوری تسریع می­‌کند. در سطح ملی، این امر اغلب مستلزم تأمین مالی تحقیقات علوم پایه و تلاش برای مرتبط کردن دانش علمی موجود به سازوبرگ‌های تحقیقاتی کاربردی جهت توسعه برنامه‌های داخلی می‌باشد. به طور معمول، وظیفه تبدیل نتایج تحقیقات به محصولات و خدمات خاص، به بخش خصوصی منتهی می‌شود. با توجه به ارتباط بین بودجه تحقیقات ملی و رشد اقتصادی، کشورها به طور فزاینده در حال توسعه خط‌مشی‌هایی هستند تا منابع علم، فناوری و نوآوری را به آن دسته از مناطق که نتایج بیشتری را تولید خواهند کرد هدایت کنند. اما چرا دولت مورد نیاز است؟



هدف این پژوهش ارائه مدل پارادایمی و نظام‌مند توسعه دیپلماسی علمی کشور مبتنی‌‌بر قابلیت‌های دانشگاه امام صادق(ع) و نیز اولویت‌بندی راهبردهای ناظر بر آن است. این پژوهش مبتنی‌‌بر استراتژی پژوهشی داده‌بنیاد و براساس رویکرد نظام‌مند استراوس و کوربین به‌دنبال استخراج مدل پارادایمی توسعه دیپلماسی علمی بوده و با استفاده از روش IPA اقدام به اولویت‌بندی راهبردهای آن کرده است. برای این منظور نخست 18 تن از استادان، خبرگان و متخصصان حوزه‌ دیپلماسی علمی در دانشگاه امام صادق(ع) شناسایی و مورد مصاحبه قرار گرفتند و در مرحله‌ بعد با فرآوری داده‌ها و مفاهیم، مقوله‌های سطح‌های 1 و 2 مدل پارادایمی استخراج شد. در گام پسین پژوهش راهبردهای به دست آمده با استفاده از نظرات 15 تن از افراد اولویت‌بندی شد. براساس مراحل طی‌شده مشخص شد که حرکت به سمت توسعه دیپلماسی‌علمی در دانشگاه امام صادق(ع) با توجه به قابلیت‌های پویای آن شرایط و عوامل ویژه‌ای دارد و خواهان ظرافت‌های خاصی را در طراحی‌ها است. ارتقا قابلیت‌های دانشگاه، تقویت جایگاه بین‌المللی ج.ا ایران، مقابله با کژکارکردهای دیپلماسی علمی در دانشگاه‌های علوم انسانی و تحقق مأموریت ج.ا.ایران نسبت به مستضعفین جهان اسلام از جمله پیامدها و نتایج پیاده‌سازی چارچوب توسعه دیپلماسی‌علمی در دانشگاه‌های علوم انسانی است، همچنین راهبرد «بین‌المللی‌سازی دانشگاه» بیشترین اولویت را میان راهبردهای ارائه شده دارد.

دریافت: ارائه چارچوب توسعه دیپلماسی علمی ج.ا.ا مبتنی بر قابلیت‌های دانشگاه امام صادق (ع) و اولویت‌بندی راهبردهای آن بر اساس روش آمیخته


محمدعلی صادقی کیا